جانی روداری شاعر، روزنامهنگار و یکی از
بزرگترین نویسندگان کودک و نوجوان ایتالیا است. او به نوشتن برای کودکان و
نوجوانان عشق میورزید: «دوست دارم مرا نویسنده کودکان بدانند!»
کتابهای او به زبان های بسیاری ترجمه شده
است. ماجراهای پیازچه، کیک آسمانی، بنفشه ای در قطب، دختری که نمی خواست بزرگ شود،
همه چیز با یک تمساح شروع شد، داستان های تلفنی، داستانک های آلیس آثاری است که از
روداری به فارسی ترجمه شده است.
جانی روداری در سال ۱۹۲۰ در دهکدهای در شمال
ایتالیا به دنیا آمد. در سال ۱۹۳۸ از مدرسهی تربیت معلم فارغالتحصیل شد. او در
آغاز جوانی پس از شناخت آثار داستایوفسکی و نویسندگان و فلاسفهی آلمانی زبان کتابی
به نام «دفتر فانتزیها» دربارهی هنر داستاننویسی نوشت. جانی روداری، سال ١٩٥٠
به رم دعوت شد تا سردبیری «آبادگر»، هفتهنامه کودکان را بر عهده بگیرد.
در سال ۱۹۵۱ کتابهای «ترانههای کودکانه» و
«ماجراهای پیاز کوچولو» را انتشار داد. یک سال بعد ازدواج کرد و در سال ١٩٥٧ صاحب
دختری به نام «پائولا» شد. در همین سال در آزمون روزنامهنگاری حرفهای پذیرفته
شد؛ اما سرانجام تصمیمی گرفت که تمام زندگیاش را تحتالشعاع قرار داد. او کار
کردن به عنوان نویسنده کودک را بر کارکردن به عنوان روزنامهنگار ترجیح داد.
از آنجا که برای کار در زمینهی ادبیات
کودکان به صورت علمی اشتیاق فراوان داشت، به مطالعات عمیق در زمینهی تعلیم و تربیت
و مسایل آموزشی کودکان پرداخت. علاوه بر این، خود شخصاً به مدرسه های ابتدایی میرفت
و داستانهای منتشر نشدهاش را برای بچهها میخواند تا نظرات آن ها را بشنود و
بارها پس از شنیدن نظرات بچهها، داستان را کاملاً تغییر میداد.
جانی روداری تنها نویسنده ی ایتالیایی است که
توانست در سال ۱۹۷۰ جایزهی «هانس کریستین آندرسن» را به دست آورد. در سال ٢٠١٠ در
چهل و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب کودک بولونیا بزرگداشتی برایش برگزار شد.
او مشاهده گر دقیق واقعیتها و قصهپردازی
ماهر درباره ی آن ها بود. به نظر او، قصهها، ترانههای بچهگانه و داستانهای
کودکان همه بازگویی واقعیتهای کوچک و بزرگ روزانهای است که در جامهی فانتزی
عرضه میشوند. او میگوید: «فانتزی ... وسیلهای است اجتنابناپذیر برای شناخت
واقعیت و تغییر آن با طرحهای انسانی. فانتزی به همه کس تعلق دارد نه فقط به آن هایی
که از آن حرفهای برای خود میسازند.» دعوت به فانتزی از طرف روداری به معنای تکان
دادن عادات روزمره و تکراری است که میتواند تفکر را نابود سازد.
روداری معتقد بود که فانتزی یک کودک نباید به
عنوان نمایندهی یک دنیای غیر واقعی تلقی گردد و یا این که تصوراتی به شمار آیند
که در عمل وجود ندارند یا در آینده نیز وجود نخواهند داشت ... بلکه باید به عنوان
نشانهای از امکانات نهفته از یک خلاقیت نو و واقعیتی که باید به وجودش آورد –
واقعیتی کاملاً انسانی – پذیرفته شود. در یک کلام، روداری موفق میشود که از تمام
آدمها، زندگی آن ها و مسائلشان سخن به میان آورد و موفق میشود از تمام آن چیزهایی
که هر روز احاطهمان کردهاند و ما را به فکر میاندازند صحبت کند.
روداری در روز ۱۵ آوریل ۱۹۸۰ درگذشت. بچههایی
که روداری سراسر زندگیاش را برای آنها وقف کرده بود و او را از طریق آثارش شناخته
بودند و عمیقاً دوستش داشتند، برای آخرین بار به دیدار او شتافتند. بچهها گرد
تابوت او حلقه زدند و تکه کاغذهایی را که در آنها جملاتی برای روداری نوشته و یا
نقاشیهایی را که کشیده بودند روی تابوتش گذاشتند.
کتابهای قصههایی برای یک لبخند، داستانکهای
آلیس، همه چیز با یک تمساح شروع شد و قصه ها و افسانه ها از آثار وی میباشند که
توسط انتشارات سروش به چاپ رسیده اند.