چاپ نخست کتاب سفرنامۀ «به خدای درختان انجیر» تألیف محسن حسنزاده از سوی انتشارات سروش منتشر و روانه بازار نشر شد.
به
گزارش روابطعمومی انتشارات سروش؛ کتاب «به خدای درختان انجیر» روایتی از سفر
مؤلف به مدائن، العلوه الفحل، طریق العلماء، طریق بنی سلم، کفل، عوفی، طویریج و مشاهد
مشرفه عراق است که با نگاهی تیزبینانه ابعاد پیادهروی اربعین حسینی را به تصویر
میکشد. نویسنده در مقدمه کتاب بیان میکند: "سفر اربعین سال
98، برای من از جنبههای گوناگونی، ویژه بود؛ شاید به همین خاطر است که جسارت کردم
و قلم به دست گرفتم تا روایتگر این سفر باشم. طبعاً نه صاحب این قلم را توانایی آن
است که زیباییهای اربعین را به بند واژگان بکشد و نه ماجراهای سفر محدود به سطوری
است که در ادامه میآید. با این وجود کوشیدهام ضمن پرهیز از اغراق، مشاهدهگری صادق
باشم که تنها به تماشای ظاهر اکتفا نمیکند؛ نیز تلاش بر آن بوده که تا حد ممکن، در
ثبت اطلاعات دقیق باشم و برای کسب اطلاعات جستجو کنم. نتیجه، متنی هرچند ناقص اما تاریخآلود
و جغرافیا اندود است! امید که تجربه سفر اربعین 1441، واپسین تجربه شیفتگان حقیقت نباشد".
همچنین
در بخشی از کتاب آمده است:
نمیدانم چرا از ابتدای سفر، یاد «ابوذر» را به همراه دارم: «ای ابوذر!
تو تنها زندگی میکنی، تنها میمیری، تنها مبعوث میشوی و تنها وارد بهشت میشوی.»
و من تنها وارد بهشت شده بودم؛ شاید به همین اعتبار گفتم حالا که خیلیها به نیابت
از شهیدی آمدهاند، من نایبالزیاره ابوذر میشوم! سنگ بزرگی است؟!
یاد ابوذر را با خودم دوباره به کوچه پس کوچههای کنار حرم امامین میکشانم.
تا رسیدن به مقصود، دو سه دکانِ حجامت نظرم را جلب میکنند. یکیشان نوشته است: «برای
حشدالشعبی، حجامت رایگان است.» میخواهم در را باز کنم و از حَجام بپرسم که چرا رایگان؟
اما خب! وضع فجیعی که از پشت شیشههای نهچندان شفافِ دکان (و نه مطب!) دیده میشود،
مانعم میشود. راهم را میکشم و به سمت حرم میروم.
شما هم احساس کردهاید غربت حرم امامین را؟ این شاید اولین حسی است که
به سراغم میآید. و دوم، ناباوری! من، اینجا، در مدفن دو امام؟ هنوز با در و دیوار
حرم حال و احوال نکردهام که وقت نماز فرا میرسد. نماز را که میخوانیم، واعظ عرب،
چند جملهای در فضیلت زیارت سید شهیدان میگوید؛ به نقل از امام صادق(ع):
«خدایا! رحمت فرست بر صورتهایی که آفتاب، رنگ آنها را تغییر داده و بر گونههایی که
بر قبر حسین(ع) گذاشته میشود...» آفتابی که در روز تجربهاش کردهام، نوید
آن را داده بود که با صورتهایی که جعفربنمحمد از آن یاد کرده، ملاقات کنم! شعلهای
در دلم روشن میشود. زیارت میکنم و راهی میشوم تا بار خستگی را جایی بر زمین بگذارم.
چاپ نخست این کتاب در 84 صفحۀ رقعی، شمارگان 300 نسخه و با قیمت 38.000 تومان توسط انتشارات سروش در اختیار علاقمندان این
حوزه قرار گرفته است.
علاقهمندان برای تهیه این کتاب میتوانند
از طریق فروشگاه با
شمارۀ 88310610 و یا فروشگاه اینترنتی با شمارۀ 66415401 تماس حاصل
نمایند. همچنین از طریق پیامرسان واتساپ انتشارات سروش به شماره 09921605119 و یا با مراجعه به
سایت سروش www.soroushpub.com،
برای تهیه کتاب اقدام نمایند.