بسیاری از پدیدههای طبیعی
که مواجه شدن با آنها برای ما بزرگسالان امری عادی و بدیهی به نظر میرسد، برای
بچهها مبهم و سوالبرانگیز است و بهترین راه توضیح این پدیدهها برای کودکان در
سنین دبستان و پیش از آن، داستانگویی است. تخیل کودکان سرمایه بزرگی است که
نباید به راحتی اجازه از دست رفتنش را داد. تصور کنید فرزندتان هر بار که به ماه
نگاه میکند، و یک بار آن را هلال میبیند و بار دیگر ماه کامل، داستان عقابی را
به یاد بیاورد که یک شب ماه را از آسمان به غارش آورد چون نور ماه نمیگذاشت
بخوابد!
کتاب «آشیانهای برای ماه»
داستان همین عقاب خودخواه است! که چون نور ماه مزاحم خوابش شده بود ماه را از
آسمان برداشت و به خانم عقاب داد تا از او نگهداری کند. خانم عقاب ماه را مثل بچههایش
دوست داشت اما یک شب که حیوانات به دنبال ماه همه جا را جستجو کردند آن را در
آشیانه عقاب پیدا کردند و تازه فهمیدند که ماه هلالی شکل، حالا به یک توپ گرد
تبدیل شده!
این کتاب نوشته «ملیحه
بهرامیپارسا» است و «روجا علیزاده» تصویرگری آن را به عهده داشته، نویسنده در دل
این داستان تلاش میکند مسأله تغییر شکل ماه در طول سی شب را با زبانی کودکانه بیان
کند.
ملیحه بهرامیپارسا،
نویسنده کتابهای کودکان و ویراستار کتابهای؛ شب و جغد نقاش، سفر ابر کوچولو،
مترسک مهربان و نوروز در خانه ما از جمله آثار او است، وی همچنین ویراستاری کتابهایی
نظیر؛ وحشت در اتاق زیر شیروانی و مسابقه پرواز را در کارنامه دارد.
داستان «آشیانهای برای
ماه» علاوه بر توضیح ساده و دلنشین تغییر شکل ماه برای کودکان، با نشان دادن مشورت
و تلاش حیوانات برای بازگرداندن ماه به آسمان، فرآیند حل مسأله و مشورت را نیز به
صورت غیرمستقیم به کودکان میآموزد. داستان حیواناتی که هر شب دور هم جمع میشوند
تا راه حلی برای مشکل خود پیدا کنند، به کودک یاد میدهد که چطور نظرات جمعی میتواند
بهتر و کارگشاتر از نظر و ایده یک فرد باشد. تبلور ارزش مشورت برای کودکان.
در بخشی از داستان میخوانیم:
«وقتی دوباره شب شد و همه
دور هم جمع شدند، کلاغ گفت: «یک فکر خوب! بهتر است هرکدام یک گوشۀ ماه را بگیریم و
از غار بیرون بکشیم.»
همه یکصدا گفتند: «فکر
خوبی است. همین کار را میکنیم.»
خانم عقاب با نگرانی گفت: «اگر
گوشههای ماه را بکشید، شکل ستاره میشود. در آسمان ستاره زیاد است؛ ولی ماه فقط
همین یکی است.»
همه گفتند: «خانم عقاب
درست میگوید. بهتر است باز هم فکر کنیم.»
و آنقدر فکر کردند و فکر
کردند تا صبح شد و برای استراحت به خانههایشان رفتند.»