کتاب حاضر داستانی اجتماعی برای کودکان است. این اثر با شناخت کودک، ویژگی ها و نیازهای او را به شیوه ای شکل می دهد که مخاطب را شگفت زده و بالنده می کند: «کرین از پنجره به بیرون نگاه کرد. خیلی خسته و کسل بود. به طرف پدرش رفت و گفت: لطفاً برای من یک قصه بگویید. پدر گفت: من وقت ندارم. کرین رو به مادرش کرد و از او خواست که برایش یک قصه بگوید. اما او جواب داد که من الآن وقت ندارم برایت قصه بگویم. کرین از مادرش پرسید: مادر، چرا مردم وقت ندارند؟ مادر جواب داد: زیرا وقت مثل هیولایی، همیشه در حال حرکت است. کرین فکری کرد. لباسش را پوشید و از خانه خارج شد، با خودش گفت: می روم تا وقت را پیدا کنم.