پدرم خنده را به خانه می آورد عدم نمایش × افزودن محصول جستجو شامل جستجو ناموجود اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی پدرم خنده را به خانه می آورد مجموعۀ داستان کد محصول: 8022 12345 ۳۰۰ تومان ناموجود مشخصات کلی مشخصات فنی نظرات کاربران «اوس غلام دق نکرد. اسباب و اثاثیۀ مغازه را فروخت و آرایشگاه را تبدیل کرد به مغازۀ زغال فروشی. اوس غلامِ سلمانی شد قره غلام. راس از من خواست بروم توی قصر آرایش کار کنم. گفت اگر بروم مرا جف صدا می کند اما من نرفتم. راس اجازه نمی داد شب ها تو قصر آرایش بخوابم. من هم نمی توانستم توی خیابان ولو شوم. یک تکه زغال برداشتم و مالیدم به دست ها و صورتم. شدم شاگرد زغالی؛ کار که عار نیست... » این کتاب که می خوانید قصۀ نوجوانانی است که زندگی بر آنان تنگ گرفته و به قول نویسندۀ کتاب، آن ها «زندگی را با نگاه های پینه بسته شان به تماشا نشسته اند.» پدرم خنده را به خانه می آورد , پدرم خنده را به خانه می آورد نویسنده محمد رمضانی , تصویرگر فرشید شفیعی مشخصهتصویرگرفرشید شفیعینویسندهمحمد رمضانینوبت چاپدومسال چاپ1391قطعرقعیتعداد صفحات56 میانگین امتیاز کاربران: 0.0 (0 رای) 12345 امتیاز 12345 امتیاز را وارد کنید نام را وارد کنید ایمیل را وارد کنید ایمیل نمایش داده شود. تعداد کاراکتر باقیمانده: 400 نظر خود را وارد کنید بازخوانی بازخوانی پس از انتشار این نظر، به من اطلاع داده شود. ارسال AddToCartModal ×