مفهوم «عشق» از آن دسته مفاهیمی است که در هر جامعه و برای هر فرد معنایی
متفاوت دارد؛ چرا که تجربه هرکدام ما از عشق، حالات و چگونگی آن و حتی دلیلی که
برای وجود عشق داریم، متفاوت است. اما با تمام این تفاوتها در هر جای دنیا که
باشی و در کنار هر انسانی، وقتی کلمه «عشق» را بر زبان جاری کنی، برقی در چشمها
میبینی که نشان مشترک عشق است!
«عشق» و راه و رسمش هم مثل خیلی چیزهای دیگر در طول قرنها دستخوش تغییراتی
شده که شاید آن را از شمایل اصیل و حقیقیاش دور کرده باشد. اما در همین زمانه نیز
هستند کسانی که عشق را با همان معنای ناب و اصیلش درک کردهاند و عشقشان را از
گزند سطحینگریها و ابتذالها حفظ کردهاند. این روزها اما، تمام ما نیاز داریم
که یک بار هم که شده از عشق بخوانیم و درباره آن بشویم. برای آن که حتی اصیلترین
و زیباترین چیزها نیز اگر غبارروبی نشوند پس از مدتی، دیگر قابل شناسایی نخواهند
بود!
وحید ملتجی متولد سال 1355 است. در کارنامه کاریاش به جز نویسندگی، اجرای
برنامههایی در تلویزیون هم به چشم میخورد. وی در حال حاضر مدیریت مرکز اوج کودک
و نوجوان را برعهده دارد و نویسنده کتابهایی از جمله «من سیاسی نویس نیستم»،
«طواف پرستوها» و «امام جوانان» است.
«آدم باش عاشق» روایتهایی کوتاه از عشق است. عَشقی که نه صرفا زمینی است و نه
صرفا آسمانی. عشقی که آداب خاص خودش را دارد و تحولات عجیبی در انسان پدید میآورد.
شاید بشود گفت که «آدم باش عاشق» یک دفترچه راهنمای مفصل است برای عاشق شدن!
چگونه و چرا عاشق شدن! عاشق چه کسی شدن و از چه عشقی دوری کردن!
در این کتاب نباید به دنبال حرفهای
تکراری و کلیشهای درباره عشق باشید. تمام تلاش نویسنده این است که عشق را از زاویهای
دیگر به مخاطب نشان بدهد. عشقی که هم با رنج عجین است و هم حلاوتی وصفناپذیر
دارد. عشقی که انسان را بزرگ میکند و انسان دیگری از او میسازد.
روایتهای «آدم باش عاشق» اگر به جانتان بنشیند، که با زبان ساده و دلنشین آن
بعید است این اتفاق نیفتد، شما را قدم به قدم در مسیر دشوار عاشقی همراهی
خواهدکرد.
پس اگر بیعشق زندگی برایتان ممکن نیست! یا اگر همیشه به دنبال بزنگاهی بودهاید
که عشق را لمس کنید؛ این روایتها مسیر شناختن این برترین احساس بشری را برایتان
هموار میکنند.
نویسنده، این کتاب را برای نوجوانان و جوانان به نگارش درآورده. شاید به این
دلیل که جوانی فصل عاشق شدن است! اما این احساس عمیق و زلال که قاعده و قانونی نمیشناسد!
پس روایت عاشقی هم سن و سال ندارد و خواندنش هر دل خسته از تکرار و ملال زندگی را
جلا میدهد. شاید عشق از دریچه همین کتاب به زندگی شما هم آمد و همه چیز را نو
کرد!
هر روایت کوتاه در این کتاب، برگرفته از متون کهن ایرانی و اسلامی است. اشعار
مولانا، سعدی و حافظ، آیات و روایات و حکمتهای کهن با زبانی امروزی و دلنشین در
این کتاب در کنار هم قرار گرفتهاند و وجه مشترک تمام این روایتهای کوتاه نگاه نو
و پرمعنایی است که به «عشق» دارند. هرکدام از بزرگان حکمت و ادب که روزگاری از عشق
سخن گفته یا شعری دربارهاش سرودهاند زاویه دید منحصر به فردی به عشق داشتهاند و
از حالات درونی که یک عاشق در مواجهه با عشق تجربه میکند پرده برداشتهاند و حالا
تمام این تجربیات در کنار هم با زبانی ساده و محتوایی ژرف و پرمعنا در این کتاب
گردآوری شدهاند.
در روایتی از این کتاب اینطور میخوانیم:
«هر آدمی وقتی متولد میشود
درونش به جز کبد، معده، ریه و مثل اینها
یک عضوی دارد به نام «گوهردان»!
اما تفاوتش آنجاست که آنها کار میکنند،
ولی گوهردان بیکار است!
تا روزی که آدم گوهر را کشف کند
و برود سراغش
تازه آن روز گوهر درون شروع میکند
به رشد کردن و بزرگ شدن.
حالا بستگی دارد چقدر اجازه دهی خودش را نشان بدهد؛
مثلا کسی پنجاه سال دارد
اما گوهردانش شش ماهه است!
بعضیها هم کاری میکنند که
گوهردان همه وجودشان را میگیرد!
کلا میشوند گوهر
این گوهر،
همان «عشق» است...»